صفحه اول | درباره ما | خبرها | انتشارات | فعالیت‌ها | خواندنی‌ها | پیوندها | معرفی کتاب

 

 

1 2 3 4

(جمع موارد: 17)

 
مشق در چشم

1387/12/27

 

زماني كه دخترم كوچك بود، توجه بسياري به آرايش كردن بزرگ‌تر‌ها از خود نشان‌ مي‌داد . گاهي اين توجه باعث كنجكاوي او مي‌شد و براي همين همیشه سعی می‌کردم در حضور او آرايش نکنم. يك بار هنگام مهماني رفتن ناگهان وارد اتاقي شد و مرا در حال آرایش ...«ادامه»

 
من و دخترم

1387/12/20

 

شنيدن بي‌موقع صداي زنگ خانه مرا ترساند . گوشي دربازكن را كه برداشتم صداي مردي را شنيدم كه مي‌گفت از طرف مدرسه‌ي دخترم آمده ؛ ديگر نفهميدم چه‌طور خودم را به در رساندم. وقتي در را باز كردم ، اولين چيزي كه ديدم ، حالت پريشان و مضطرب دخترم بود كه ، دست در دست باباي پير مدرسه ، با ...«ادامه»

 
مثل خودم

1387/12/07

 

سروش فرياد زد : اشتها ندارم ! و در را محكم به هم كوبيد . شوهرم قاشق را انداخت و نفس عميقی كشيد . اوكه تازه متوجه‌ی لبخند معني‌دار من شده بود ، گفت : بفرما ...! تا كوچك ترين حرفي به آقازاده می‌زنی ، قهر مي‌كند . شما بايد هم بخندي! اماخنده‌ي من از ...«ادامه»

 
چكمه

1387/11/30

 

ایستادن مقابل ویترین آن مغازه مدتی بود برای نسرین تبدیل به عادت شده بود . صبح‌ها در مسیر رفتن به مدرسه ، پشت کرکره‌های کشیده شده‌ی مغازه‌ی بسته می‌ایستاد و با دقت نگاهش می‌کرد. بعد ...«ادامه»

 
گیلاس های تلخ

1387/11/07

 

زنگ مدرسه زده شد . من ، عباس و محمود با عجله از مدرسه بيرون آمديم . قرار بود آن روز مرا به جاي جديدي ببرند . از كوچه پس كوچه‌هاي ده گذشتيم و به باغ گيلاس مش يدالله رسيديم . عباس كنار ديوار قلاب گرفت و به من گفت : زود باش برو بالا ! اين اولين باري بود كه دزدكي مي‌خواستم وارد ...«ادامه»

 
 
1 2 3 4

(جمع موارد: 17)

 

تمامی حقوق این سایت متعلق به موسسه مادران امروز میباشد
خیابان ولیعصر - ابتدای خیابان شهید مطهری - خیابان سربداران - نبش جهانسوز - پلاک 37 - واحد یک (زیر همکف)
88890345 - 88901436
info@madaraneemrooz.com
Powered by 123Take.com